حالِ من خوب است

فقط گاهی حس میکنم غُرورم تَرکــ خورده است !

حالِ من خوب است

فقط در هیاهویِ این روزهایم زندگی اَم دَرد آمده است !

هرچقدر خودم را به کوچه یِ علی چپ میزنم باز هم سَر از کوچه یِ خاطرات در می آورم

شب هایم را که بگذار دیگر نگویم !

آه از شب هایِ بی تو بودن

خُلـاصه میشود در بیداری و گریه هایی که با خنده قورتشان میدهم /

حالِ من خوب است

فقط نمیدانم با این همه حرفــ در دلم چه کار کنم ؟

همه یِ حرفــ ها دَرد شُده اند و به جانم اُفتاده اند و تبدیل شدُه اند به سکــوت !

حالِ من خوب است

فقط عطرِ دستانت در لـا به لـایِ موهایِ بهم ریخته اَم به یادگار جا مانده است

موهایم بهانه یِ دستانت را میگیرند

وقتش است کوتاهشان کنم ..

وای از روزی که یکــ دُختر بخواهد موهایَش را کوتاه کند !

دیگر از زندگی خسته شُده اَم

تکرارِ بزرگترین دروغِ زندگی اَم ، تمامِ دُنیا را برایم خاکستر کرده است

ولی باز هم تکرار میکنم این دروغِ بزرگــ را :

حالِ من خوب اَست

از همان خوب هایی که از بد هم بدتر است . . .


فاطمه جلالی