سَرم فریاد بکش
دلم را بکشن
بی محلی کن
اصلـاً بزن مرا بکش
ولی دلِ بیچاره یِ من که این چیزها سَرش نمی شود . . .
احمق است !
دوستت دارد
در هر شرایطی میخواهدت
حتّی وقتی میداند که سهمِ دیگری خواهی شُد
فاطمه جلالی
سَرم فریاد بکش
دلم را بکشن
بی محلی کن
اصلـاً بزن مرا بکش
ولی دلِ بیچاره یِ من که این چیزها سَرش نمی شود . . .
احمق است !
دوستت دارد
در هر شرایطی میخواهدت
حتّی وقتی میداند که سهمِ دیگری خواهی شُد
فاطمه جلالی
بعضی حرفـــ ها هستند
قبل از زدن
باید خورد !
حرفـــ هایی که فقط باید در وجودِ خودت فریاد بزنی
و
در قلبت فرو بریزی
جایِ آن حرفـــ ها همانجاست . . .
در قلبت
فاطمه جلالی
ساعتها را عقب بُردند
قدم هایِ مهــر برایِ فتحِ شهریــور تندتر شُد . . .
تا پاییز چیزی نمانده !
فقط یکــ قدم دیگر
فاطمه جلالی
من در شُمال
تو در جنوب
آخ که چه میشُد کسی نقشه را از وسط تا کند !
فاطمه جلالی
خــــودم
با احساساتِ خودم لگد زدم به تمامِ روحم !
بیهوده سوختم . . .
این خـــود را شکست میدهم
فاطمه جلالی
باز هم پاییز
باز هم صدایِ خِش خِش برگــ ها . . .
بویِ ماهِ مهــر
امّا ،
بدونِ تو
فاطمه جلالی